قلم نوری
و به نام خدایی که در این نزدیکی است...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, توسط saba |

دارم میام پیشت جاده چه همواره

هوا چقدر بوی عطر تو رو داره

جاده چه همواره هوا چقدر صافه

شب داره موهای سیاهشو می بافه

فقط تو میفهمی امشب چه خوشحالم

از این خوشی لبریز رویایی حالم

امشب تو هم مثله خودم چه بی تابی   

از شوق این دیدار اصلن نمی خوابی                       

از اینور جاده تا اونور جاده

میام آخه چشمات وعده بهم داده

میام که باز دستات رفیق دستام میشن

دوباره تو عمق نگاه تو جا میشن ... می خوام بیام پیشت 

  


 

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 بهمن 1389برچسب:, توسط saba |

به جاي دسته گلي که فردا سر قبرم نثار مي کني امروز با شاخه گلي کوچک يادم کن...

 به جاي سيل اشکي که فردا بر مزارم مي ريزي امروز با تبسمي شادم کن...

 به جاي اون متن هايي که فردا برايم مي نويسي امروز با يک پيغام کوچک شادم کن...

من را امروز باور کن ...

 من امروز به تو نياز دارم نه فردا . . .

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 بهمن 1389برچسب:, توسط saba |

Someday, Somewhere

 

 

You said hello

 

 

And walked into my life

 

 

Painted all my words in blue

 

 

Made my life a dream come true

 

 

Someday, Somewhere

 

 

I held your hand

 

 

And suddenly I knew

 

 

That your love

 

 

Could show the way

 

To my rainbow's end

...

 

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 بهمن 1389برچسب:, توسط saba |

 

Rain and Tears are the same
but in the sun you've got
to play the game
when you cry in winter time
you can pretend
it's nothing but the rain

How many times I've seen
...tears running from your blue eyes

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 بهمن 1389برچسب:, توسط saba |

دلی شکسته تر از نای نی لبک دارم

یواش! دست نزن! شیشه ام ترک دارم

چه قدر وسوسه در چشم انتخاب من است

که بر صداقت آیینه نیز شک دارم

رفیق! بار غریبی به دوش من ماندست

که احتیاج به یک دوست یک کمک دارم

صدا زدم که: به من در قبال سکه ی زخم

چه می دهید؟ یکی گفت: من نمک دارم

من و تو هردو غریبیم و آشنای سکوت

خوشم به این که غمی با تو مشترک دارم
 

.

.

.



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 بهمن 1389برچسب:, توسط saba |

عشقبازی به همین آسانی است
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کارهموارۀ باران با دشت
برف با قلۀ کوه
رود با ریشۀ بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمه‌ای با آهو
برکه‌ای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما
!


عشقبازی به همین آسانی است .....

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, توسط saba |

نرگس گل خماره

اون دوتا چشم مستت
 
عطر نفسهاي تو
نرخ گلُ شكسته
 
مثل چراغ جادو
نرگس او از همه سو راهِ فرارُ بسته
 
مثل سحر نگاهت
كي به شبم مي تابه ؟
 
چشم تو وقتي بسته است
بخت منم تو خوابه
 
سخت تو را نديدن
بعدِ تو تنهايي من قصه هر كتابه
 

.

.

.



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 4 بهمن 1389برچسب:, توسط saba |

دلواپسم نباش ای ماه ساکتم

من که هرلحظه و هرجا بیادتم

آه که بس نگران تو نوگل کاشته ام

روزی شود باورت که از خود گذشته ام...

 

از خدای مهربونیها میخواهم همیشه بتابی! 

لطفاً برای سلامتی ماهم 

 

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.