قلم نوری
و به نام خدایی که در این نزدیکی است...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, توسط saba |

تو به من خندیدی و نمی دانستی 

من به چه دلهره از باغچه همسایه

سیب را دزدیدم 

باغبان از پی من تند دوید 

سیب را دست تو دید 

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک 

و تو رفتی و هنوز  

سالهاست که در گوش من آرام آرام 

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم 

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم 

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

 

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.