قلم نوری
قلم نوری
و به نام خدایی که در این نزدیکی است...
نوشته شده در تاريخ جمعه 1 بهمن 1389برچسب:, توسط saba |


تو به من خنديدي و نمي دانستي

من به چه دلهره از باغچه همسايه

سيب را دزديدم

باغبان از پي من تند دويد

سيب را دست تو ديد

غضب آلود به من كرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك

و تو رفتي وهنوز سالهاست

كه در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تكرار كنان

مي دهد ازارم

و من انديشه كنان غرق اين پندارم

كه چرا خانه كوچك ما سيب نداشت!

 



نظرات شما عزیزان:

مرتضی
ساعت0:16---8 بهمن 1389
سلام داداش
بسیار زیبا
همینطوری این کارو ادامه بده
مثل من
قوی باش


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.